بی تو تمام بی کسی ها به سرم میزند
وجود قلب من فقط برای تو میزند
باز هوای خنده هایت به سرم میزند
رفتی تو از کنارم و من ماندم این نیستی
با جان و دل میخواهمت هرچند که با من نیستی
از دست من رفتی ولی از یاد من هرگز عزیز
خیلی تو را میخواستم اشکی برای من نریز
تو که رفتی شدم تنها میان هق هق بارون
منم رفتم گذر کردم از اون دلبستگی هامون
برو تا که نبینی اشک و بغض و گریه ام را
نرفت از ذهن هنوز لحن صدا و خنده ات را
در این مدت نشد یک بار روم از ذهن و از یادت
چه شد دستان پر مهرش مرا گم کرده در یادت؟